دو روز اخر هفته گذشته رو علاوه بر خوش گذراني يك وقتي رو هم اختصاص دادم به تجزيه و تحليل خودم... مي خواستم ببينم چقدر به اهدافم و به اون خود ايده الم نزديك شدم...شايد شروع اين تغيير به خاطر كلاس " تحليل رفتار متقابل" ايجاد شد ولي فكر ميكنم ادامه دادنش به خواست خودم و به خاطر ارامش بيشتري است كه حس ميكنم...نميدونم شايد اين اولين بار توي زندگيم است كه دارم سعي ميكنم به تصوير ذهني كه از خودم دارم نزديك بشم... هميشه توي سالهاي گذشته زندگيم..لااقل از 17-18 سالگي به بعد تعريف و تمجيدهاي بي جاي اطرافيان... جلو زدنم از خيلي ادمها...رسيدنم به هدفهام... موفق بودنم ...همه و همه باعث ميشد كه مشكلات خودم و يا حتي توقعاتي كه از خودم داشتم رو ناديده بگيرم... الان كه به گذشته نگاه ميكنم ميبينم اين مسئله كه ديگران تاييدم ميكردن و دوستم داشتن باعث ميشد جرات هيچ تغييري توي رفتارم رو ندم ..چون ميترسيدم با كوچكترين تغييري اين محبت ها و تاييد ها رو از دست بدم... اين نوع زندگي كم كم منو تبديل كرد به يك انسان كاملا معمولي...ادمي كه همه تلاشش اين بود كه كوچكترين خطايي نكنه...همه نرم ها و عرف اجتماع رو رعايت كنه...و يك خانم سنتي ايراني ياشه...در چند سال گذشته ذره ذره جسارت من كمتر و كمتر شد.... سكوتم جايگزين ابراز عقيده شد.... لبخندم جايگزين خنده هاي بلندم شد.... نگاهم به زمين جايگزين نگاهم به اسمان شد و خيلي چيزاي ديگه
تقريبا دو ماه پيش بود كه تصميم گرفتم تغيير كنم... كار اسوني نيست...اگه بخوام صادق باشم بايد بگم خيلي هم سخته ... ميدونم اين مدت خيلي ها رو ناراحت كردم....خيلي ها نگرانم هستن...خيلي ها از من بدشدون اومده...خيلي ها ديگه دوستم ندارن...ولي من پاي اين تغيير وايسادم...ميخوام اوني باشم كه خودم دوست دارم...ميخوام از زندگيم لذت ببرم حتي اگه به نظر ديگران درست نباشه... ميخوام در خلاف جهت اب شنا كنم....به چيزايي كه دوست ندارم نه بگم.... در يك كلام ميخوام خودم از شخصيت خودم لذت ببرم..و ميخوام دوباره يك ادم منحصر به فرد بشم .تصوير ذهني من از خود ايده الم ديگه يه بچه مثبت و مهربون و فداكار نيست...من يك مهساي جديد ميخوام....همين
.
.
پ.ن1 : دنبال تغيير خاصي تو زندگيم نگردين دوستاي خوبم... من فقط ديدمو تغيير دادم ... وگرنه هنوزم همون ادم تنهام...كه يه وقتايي افسرده ميشه...يه وقتايي گريه ميكنه...يه وقتايي ياد گذشته ميكنه... و اين روزها خودشو توي كار غرق كرده تا فكر نكنه
پ.ن 2: دلم مسافرت ميخواد.... از بس حسودم من
پ.ن 3: زير باران بايد رفت