26 April 2008

....

هميشه در مقابل تو شكست خوردم...هميشه گناه كردي و بخشيدم...رفتي و اومدم...نموندي و موندم...ديگه نميخوام ازت شكست بخورم...ديگه نميخوام بذارم هربلايي سرم بياد به خاطر عشق...ديگه ميدونم عشق تنها يك دروغ تاريخي است كه ما براي رسدن به منافعمون به هم ميگيم..اينبار منتظر زنگ تو نميشم..اينبار توي خونه نميشينم تا دعاكنم كه يه خبري ازت بشه..اينبار به خدا نميگم كه تو رو دوباره به من بده...اينبار براي يكبار هم كه شده ميخوام قوي باشم...قوي

....

هميشه در مقابل تو شكست خوردم...هميشه گناه كردي و بخشيدم...رفتي و اومدم...نموندي و موندم...ديگه نميخوام ازت شكست بخورم...ديگه نميخوام بذارم هربلايي سرم بياد به خاطر عشق...ديگه ميدونم عشق تنها يك دروغ تاريخي است كه ما براي رسدن به منافعمون به هم ميگيم..اينبار منتظر زنگ تو نميشم..اينبار توي خونه نميشينم تا دعاكنم كه يه خبري ازت بشه..اينبار به خدا نميگم كه تو رو دوباره به من بده...اينبار براي يكبار هم كه شده ميخوام قوي باشم...قوي

19 April 2008

فال حافظ


افسر سلطان گل پيدا شد از طرف چمن
مقدمش يا رب مبارک باد بر سرو و سمن
خوش به جای خويشتن بود اين نشست خسروی
تا نشيند هر کسی اکنون به جای خويشتن
خاتم جم را بشارت ده به حسن خاتمت
کاسم اعظم کرد از او کوتاه دست اهرمن
تا ابد معمور باد اين خانه کز خاک درش
هر نفس با بوی رحمان می‌وزد باد يمن
شوکت پور پشنگ و تيغ عالمگير او
در همه شهنامه‌ها شد داستان انجمن
خنگ چوگانی چرخت رام شد در زير زين
شهسوارا چون به ميدان آمدی گويی بزن
جويبار ملک را آب روان شمشير توست
تو درخت عدل بنشان بيخ بدخواهان بکن
بعد از اين نشکفت اگر با نکهت خلق خوشت
خيزد از صحرای ايذج نافه مشک ختن
گوشه گيران انتظار جلوه خوش می‌کنند
برشکن طرف کلاه و برقع از رخ برفکن
مشورت با عقل کردم گفت حافظ می بنوش
ساقيا می ده به قول مستشار متمن
ای صبا بر ساقی بزم اتابک عرضه دار
تا از آن جام زرافشان جرعه‌ای بخشد به من

09 January 2008

اول. الان دارم كيت كت گاز ميزنم و مينويسم...بعد از دو روز اومدم سركار ولي واقعا حس و حال كار كردن نيست كاش امروزم تعطيل شده بود...تهران زيبا شده...اونقدر برفش قشنگه كه تونسته تمام زشتيهاي اين شهر رو بپوشونه...توي اين هوا دوست دارم دربند باشم...روي يكي از اون تخت ها بشينم و با حرارت منقل گرم بشم....واوو...حتي روياش هم زيباست
دوم. كودكم حسابي آزرده شده...يه حرفي رو شنيدم كه از ذهنم پاك نميشه...."مونده" خيلي مسخره است نه؟ تازه فهميدم توي اين فرهنگ اگه ازدواج نكني هيچكس فكر نميكنه كه شايد تو از آدمي براي ازدواج خوشت نيومده...فكر ميكنن تو "مونده اي" چون كسي تو رو نگرفته...بعد تو راجع به همه چي مونده ميشي... اگه محبت بخواي ميشي مونده محبت... اگه توجه بخواي ميشي مونده توجه...اگه گردش بخواي ميشي مونده گردش و ... خيلي مسخره است ، حالا تلخي اين حرف دو برابر ميشه وقتي از زبون كسي كه دوستش داري بشنوي...طفلكي كودك من،خيلي غمگين شده
سوم. من از هيچي پشيمون نيستم...دوستم ندارم "آن دو" و "ديليت" داشته باشم ،من فقط غمگينم كه چرا اونقدري كه دوست داشتم دوست داشته نشدم
چهارم.عذاب بزرگي است وقتي بخواي با كسي حرف بزني ولي اون گوش نده و مسخره كنه...كسي رو ميخوام كه بتونه حرفاي دلم رو وقتي كه روي دلم سنگيني ميكنه تا ته ته بشنوه
پنجم. زندگي ميگذره...بي تو و با تو...بي من و با من...مهم اينه كه وقتي برميگردي و به گذشته نگاه ميكني افسوس نخوري كه تلاشي براي نگه داشتن داشته ها نكردي...من ميدونم كه تو افسوس خواهي خورد
ششم.يكشنبه...برف...سرما..رانندگي...و اشكهاي گرم من روي صورت سردم...من عادت نميكنم...به خداحافظي عادت نميكنم...به حضور ميشه عادت كرد اما به عدم ؟ نميدونم
هفتم.همين

05 January 2008

رفتار

خود ماييم كه انتخاب ميكنيم باهامون چطوري رفتار بشه ...من عميقا به اين جمله رسيدم

01 January 2008

اين جوجه زرده خود مهسا است ها:)

31 December 2007

يك/همه چيز خوب پيش ميره...فقط هيچ هيجاني در كار نيست
دو/هوا زيادي سر شده
سه/يه سفر دو روزه برفي رفتم كه كلي خوش گذشت
چهار/پروژه جديدي كه مسئولش شدم درباره فاضلاب است..من كه زياد ازش چيزي نميدونم...اگه كسي اطلاعاتي داره دريغ نكنه
پنج/ توي شركت همه چيز به هم ريخته است... كلي دعوا و درگيري هست...منم هفته پيش توي جلسه عمومي كلي حرف زدم...يعني يه جورايي داد زدم....سه سالي بود كه اينقدر عصباني نشده بودم...وقتي محيط اينجا بده كار كردن سخت ميشه
شش/ در ابتداي دهه سوم زندگيم به اين نتيجه رسيدم كه خيلي خوبم...مهربونم و دوست داشتني ام...جالبه نه؟
هفت/بابت تغييرات مثبتي كه در خودم ايجاد ميكنم به خودم جايزه ميدم..اينكار هم انگيزه ام رو زياد ميكنه هم دائما كودكم رو شاد نگه ميداره
هشت/ خدا رو شكر ميكنم به خاطر ادمهايي كه توي اين يكي دو سال سر راه من قرار داد...كسايي كه اگه نبودن منم الان اينقدر شاد و پر انرژي نبودم
نه/ "رضا سيفي" استاد خوب من كه تمام زندگي منو تغيير داده... بااينكه اينجا رو نميخونه ولي دوست دارم بنويسم كه تمام علاقه اي كه الان به خودم دارم رو مديون راهنماييهاي اونم
ده/ براي خودم گل نرگس خريدم...نيناي گلم،با ديدن نرگسها يادت كردم
يازده/اهنگي كه اينروزها كلي باهاش حال ميكنم
سردي نگاهو بشكن فاصله سزاي ما نيست
تو ميري واسه هميشه اين جدايي حق ما نيست
بودن تو آرزومه حتي واسه ي يه لحظه
ميميرم بي تو
خوندن من يه بهونس يه سرود عاشقونس
من برات ترانه ميگم تا بدوني كه باهاتم
تو خود دليل بودنم بي تو شب سحر نميشه
ميميرم بي تو
من عشقت رو به همه دنيا نميدم
حتي يادت رو به كوه و دريا نميدم
با تو ميمونم واسه هميشه
اگه دنيا بخواد من و تو تنها بمونينم
واست ميميرم جواب دنيارو ميدم
با تو ميمونم واسه هميشه
من عشقت رو به همه دنيا نميدم
حتي يادت رو به كوه و دريا نميدم
با تو ميمونم واسه هميشه
خاطرات تو رو چه خوب چه بد حك ميكنم
توي تنهاييام فقط به تو فكر ميكنم
با تو ميمونم واسه هميشه
اگه دنيا بخواد من و تو تنها بمونينم
واست ميميرم جواب دنيارو ميدم
با تو ميمونم واسه هميشه

30 October 2007

يادش گرامي


وقتي تو نيستي

نه هست هاي ما

چونان که بايدند

نه بايد ها...

مثل هميشه آخر حرفم

و حرف آخرم را

با بغض مي خورم

عمري است

لبخند هاي لاغر خود را

در دل ذخيره مي کنم

باشد براي روز مبادا

!اما

در صفحه هاي تقويم

روزي به نام روز مبادا نيست

آن روز هر چه باشد

روزي شبيه ديروز

روزي شبيه فردا

روزي درست مثل همين روزهاي ماست

اما کسي چه مي داند ؟

شايدامروز نيز روز مبادا باشد

وقتي تو نيستي

نه هست هاي ما

چونانکه بايدند

نه بايد ها

هر روز بي تو

روز مبادا است

"قيصر امين پور"
.
.
قيصر امين پور هم رفت... خيلي غم انگيزه...يادش گرامي