26 February 2006

سلام به همه دوستان خوبم
اول از همه ممنون از كامنتهاتون و توجهتون به پست قبلي.... خيلي خوبه كه توي اين دنياي مجازي همه رك و راست ميتونن حرفشون رو بزنن... نميدونم شايد اگه با يك ديد مردانه به اين نوشته ها نگاه بشه نتيجه اش رسيدن به تضاد باشه... ولي به نظرم كامنت دوست خوبم شيندخت ميتونه جواب خوبي براي اين مسئله باشه
يكي از خوانندگان خوب اين وبلاگ لطف كردن و در وبلاگشون مطلبي را در رابطه با وبلاگ من نو.شتن... اگه دوست دارين به اونجا هم سر بزنين و كامنتهاي مطلبشون رو بخونين... خودم يك كامنت جالب توش ديدم كه دلش براي همسر من سوخته بود... به هر حال به خوندنش مي ارزه
و اما از كيش بگم... جاي همه خالي... ميتونم بگم يكي از بهترين مسافرتهاي زندگيم بود... اونقدر خاطرات شيرين از اين چهار روز باقي موند كه قابل شمارش نيستن... همه چيز عالي بود... بخصوص هواي جزيره كه واقعا بهاري بود... البته كلي شانس اوردم كه به پرواز رسيدم... پرواز رفت ما ساعت 6:20 صبح بود و من ساعت 6 رسيدم فرودگاه... وارد كه شدم اسمم داشت پيج ميشد... مجبور شدم بدوم و يه زمين جانانه هم خوردم... ولي خوب بالاخره رسيدم..هرچند كه مجبور شدم چمدونم رو ببرم داخل هواپيما...و لي مهم اينه كه رسيدم
توي كيش تا جايي كه ميشد تفريح و خريد كرديم... يه جورايي خودمون رو خفه كرديم ديگه ... پارك دلفين ها... قايق كف شيشه اي... بازديد و شام هتل داريوش... رستورانهاي با موسيقي زنده... پاساژها.... دريا...بولينگ... فقط غواصي رو ميخواستيم بريم كه چون دو تا دختر بوديم و قيافه اقاهه هم خلاف بود منصرف شديم
تيم استقلال هم توي هتل ما بود... كلي هم اونها باعث خنده بودن...حتما يكي از عكسهاي مسافرت رو توي وبلاگم ميذارم تا هنر عكاسي دوست خوبم رعنا رو ببينين ... تمام عكسهايي كه گرفته جوري گرفته شده كه من يه گوشه عكسم و بقيه عكس در و ديوار است... كلا هدف از عكس ها من نبودم... حالا يكيشو ميذارم كه ببينين
من اصلا از اين دوربينهاي ديجيتالي خوشم نمياد... خوشبختانه يادم بود و هر دو تا دوربينم رو بردم و تمام عكسها رو با دوربين انالوگ گرفتيم... 4 تا حلقه 36 تايي عكس گرفتيم و همونجا چاپ كرديم ميشه گفت يه سفر نامه مصور داريم
جز شب اول كه رفتيم رستوران شانديز و من با ديدن شيشليك زدم زير گريه ( اخه اخرين غذاي مشتركي كه خورديم همين بود ) بقيه وقتها حالم خيلي خوب بود و ارامش خاصي داشتم... دلم ميخواست كيش زندگي كنم... شنيدم شركتهاي نفتي زيادي اونجا شعبه دارن بايد ببينم ميشه كاري پيدا كنم يا نه... با رعنا قرار گذاشتيم مسافرت بعدي بريم يزد... ميخوايم يه ايرانگردي حسابي بكنيم.... تا ببينيم چي پيش مياد
اين روزها بيش از گذشته خدا رو شكر ميكنم به خاطر اينكه سلامتم... خانواده خوبي دارم... دوستان خوبي دارم... هنوز ميتونم محبت كنم... عاشق باشم.... ببخشم... و به خاطر يه چيز ديگه هم خوشحالم ... اينكه هنوز پايبندم.. .. هنوز بلدم متعهد باشم.. حتي اگه اين تعهد فقط تعهد به يه اسم توي شناسنامه باشه.... توي اين مسافرت چيزهاي خوبي از خودم به خودم ثابت شد و .... خوشحالم

12 comments:

سـین said...

سلام
خوشحالم که هستی و خوب هستی
به آغوش زندگی خوش اومدی
خوب بمون مهسای عزیز
خوب و قوی و ...

Anonymous said...

khoshhalam.. :)

Payman Jozi said...

مهسا
از اخلاقت خوشم میاد

Anonymous said...

gulumse hadi gulumse bulutlar gitsin......
لبخند بزن ...یالله لبخند بزن بگذار ابرها کنار بروند

Anonymous said...

نبین زیاده فقط خواهشاً بخونید. اگر...
با سلام خدمت خواهر عزیزم.
من از طریق Sohrab.org با اینجا آشنا شدم. ببنید اگر شما فکر کنید کم کم دارید توی این دنیای مزخرف دارید حل می شوید، اشتباه می کنید، آهای وایستا و مثل یک شیر زن بجنگ. شما باید اون مرد(شوهر سابقتون) رو شکست بدید. نذارید که اون شما رو بشکنه، می دونید چرا من این حرفها رو می زنم، چون مادر من هم وضعیتی مثل شما داره و چندین برابر بدتر از شما» 1.پدر من معتاده 2. روانی هست 3. به مادر من توهین زیاد می کنه و موقعی که به مادرم می گم چرا باهاش مبارزه نمی کنی؟ می گه فقط بخاطر شما. و پدرم هزاران عیب دیگه داره که اگر بخام بنویسم یک تومار بلند میشه. من از شما درخواست می کنم که مبارزه کن، شاد باش و یا حداقل خودت رو شاد نشون بده تا اون مرد بفهمه که تو از جدایی اون ناراحتی، ولش کن. در ضمن یک نصیحت داداشانه، با دخترکت مهربون باش و اون رو شاد نگه دار، بدترین چیز برای اون غمگین بودن هست. اونا خیلی می فهمند، سعی کن اون رو شاد کنی. اگه شاد نباشه بدترین خیانت در حقش هست. من روزی مثل شما از پدرم متنفر بودم ولی با خوندن این کتاب تحول عظیمی در زندگی من ایجاد شد که من هم این کتاب را به شما معرفی می کنم، چند راه کار هم برای مبارزه با افرادی در محل کارتون هست که می تونید به عمل بگیرید و اون رو تحت کنترل بگیرید. نگو که وقت نداری که کتاب بخونی فقط برو و این کتاب رو بخر [آبجیِ هنرمند من :) ] شاد باش، شاد باش فقط و فقط
نام کتاب: سر رشته زندگی خود را در دست بگیرید
مؤلف: وین دایر
مترجم: محمد رضا آل یاسین
sajad666666@gmail.com

Anonymous said...

salam azizam bavar kon alan daram gerye mikonam o inaro minevisam chon hali daram moshabehe hale to azizam midonam chi migi va kamelan darket mikonam gole ghashangam ay kash marda ham kami dark mikardan ke ma ba che eshghi omadin jelo va hazer nistim in eshgho arzon az dast bedim vali ...........

reza said...

من بین نهم اسفند با روز دیگه ای شک نکردم...میدونم دوست داری اینجا بنویسم ، پس بد جنسی نمی کنم
اییام را از شما مبارک باد
اییام می آیند تا بر شما مبارک شوند
تولدت مبارک
همیشه شاد و موفق و عاشقانه زندگی
کنی

Anonymous said...

mahsa joonam .. tavalodet ba ye alame gole nargess mobarak... :)

Roxana said...

مهسا جان ...زادروزت فرخنده باد

Anonymous said...

سلام
من آمدم که اگر پست جدیدی هست بخوانم، که فعلا شما چیزی ننوشته اید، اینطور که از بقیه نظرها بر می آید، باید روز تولد شما بوده باشد{همین روزها} تبریک میگم و امیدوارم که سالهای آینده در این روز همه غم ها جای خود را به شادی های جدید داده باشند.

سـین said...

wow تولدِ شماست ؟؟
تبریک میگم و آرزو میکنم ساهای سال این روز رو در کنار عزیزانتون با دلخوشی و تندرستی جشن بگیرید و سالروزهای بعدی همواره توام با بهروزی باشه

arash said...

سلام مهسا...
خیلی مبارک باشه.