29 May 2006

هنگام گسسته شدن پيوند دوستي ها
عشق دير سال
به نفرت مي گرايد
ايا اين عشق بود ؟
كسي كه به حقيقت دوست مي دارد
مي تواند بپذيرد
خوش بخت نشدن در كنار هم را
شكستي مشترك را
كسي كه به حقيقت دوست مي دارد
بد ياري ديگري را نمي خواهد
كسي كه به حقيقت دوست مي دارد
بي نفرت به سوگ مي نشيند
"مارگوت بيكل"
شايد علت اينكه ازت نفرت ندارم و بدتو نميخوام اينه كه واقعا دوستت داشتم.... شايد
دوباره زندگي در لحظه رو فراموش كردم و غرق در گذشته هام... دارم سعي مي كنم خودمو بيرون بكشم.... بايد بتونم
فيلم " به اهستگي " اكران شده... فيلم رو توي جشنواره ديدم و ازش خوشم اومد... هرچند وقتي از سينما بيرون اومدم هيچ كس جز من فيلم رو نپسنديده بود.... دوستام هميشه ميگن سليقه من خيلي خاص است... به هر حال به نظرم ارزش يك بار ديدن رو داره... تا قبل از جام جهاني ببينينش
پيشنهاد اقاي سهراب درباره يه قرار وبلاگي خيلي خوبه اميدوارم ايشون زحمتشو بكشن و بنويسن كجا و چه وقت و اميدوارم هر كس ميتونه شركت كنه....بايد تجربه جالبي باشه يادش بخير يه زماني شبكه پيامي وجود داشت و يه وقتايي قرارهاي شبكه ايش رو مي رفتم.... ياد همه اون بچه ها به خير... ياد اون دوست هم به خير... دوستي كه اولين بار سر فيلم " طعم گيلاس " ديدمش.... واقعا نادر ابراهيمي راست مي گه كه : "ياد انسان را بيمار مي كند"ر
ودر اخر اينكه لطف كنين و وقتي كامنت ميذارين اسمتون رو بنويسين... روي سخنم به كسي است كه درباره كامنت هاي اقاي سهراب نظر ميدن... اميدوارم كامنت ها هم محترمانه باشه هم با اسم

7 comments:

Anonymous said...

حق داری مهسا جان
بین دوستی,عشق و نفرت مرز باریکیه
اما با قلب مهربونی که داری حتما دوست داشتن رو انتخاب کردی.
موفق باشی مهسای عزیز

Anonymous said...

سلام مهسا خانم
من نمی دانم که چه کسانی مایل هستند در این قرار بیایند، برای خود من از یک نفر دیگر که خود شما باشید، تا پنجاه نفر فرقی نمی کند.
اگر برای قرار تصمیم جدی گرفتید، به آدرس ایمیل من یک ایمیل بفرستید و بنویسید که من چگونه می توانم با شما تماس بگیرم؟ من نتوانستم آدرس ایمیل شما را در وبلاگ پیدا بکنم، اگر مایل بودید به ایمیل من یک ایمیل بفرستید که شماره تماس را بدهید و یا من بتوانم از طریق ایمیل شماره ام را برای شما بفرستم. منتظر خبر شما هستم.
با احترام سهراب
آدرس ایمیل من:sohrab_manesh@yahoo.com

Roxana said...

کجایی خانم؟

Anonymous said...

سلام مهسا خانوم.مطلب قبلی رو که خوندم دلم از یادها لب به لب شد.یاد خیلی کسا وخیلی چیزاکه اهلی شون شده بودم واهلی شون کرده بودم.شازده کوچولو اونم با صدای شاملو خیلی از شبای منو همراهی کرده.به خیلیا دل بستم.از خیلیا دل بریدم تا به اینجا واینروزا رسیدم...وحالا می دونم برای از یاد بردن وفراموش کردن حتما لازم نیست که تنفر رو جایگزین کرد.می شه خیلی چیزارو دوست داشت اما بایگانیشون کرد چون دیگه به کارامروز نمی خورن...من جلیقه ی یک سالگیمو که خیلی هم قشنگه هنوزم نگه داشتم.خیلی هم دوستش دارم...اما برام خیلی کوچیکه ولی چه کنم دوستش دارم
مهسا خانوم:صندوقچه ای داشته باش وخیلی از چیزایی که دوستشون داری رو نگه دار ولی هوس نکن دوباره استفاده شون کنی...خیلی چیزا فقط بدرد بایگانی شدن می خورن

arash said...

سلام مهسا....
کجااااااااااااایی؟
منتظریم:)

Anonymous said...
This comment has been removed by a blog administrator.
Anonymous said...

سلام.من خيلي متاسفم مهسا.وبلاگتو كه خوندم تازه فهميدم كه چرا در دادن آدرس ترديد داشتي. متاسفم شايد من نبايد اصرار ميكردم.در هر صورت تا اونجايي كه من ميدونم تجربه بزرگترين معلم انسان هاست. اميدوارم هميشه موفق باشي
reza