30 October 2007

يادش گرامي


وقتي تو نيستي

نه هست هاي ما

چونان که بايدند

نه بايد ها...

مثل هميشه آخر حرفم

و حرف آخرم را

با بغض مي خورم

عمري است

لبخند هاي لاغر خود را

در دل ذخيره مي کنم

باشد براي روز مبادا

!اما

در صفحه هاي تقويم

روزي به نام روز مبادا نيست

آن روز هر چه باشد

روزي شبيه ديروز

روزي شبيه فردا

روزي درست مثل همين روزهاي ماست

اما کسي چه مي داند ؟

شايدامروز نيز روز مبادا باشد

وقتي تو نيستي

نه هست هاي ما

چونانکه بايدند

نه بايد ها

هر روز بي تو

روز مبادا است

"قيصر امين پور"
.
.
قيصر امين پور هم رفت... خيلي غم انگيزه...يادش گرامي

21 October 2007

از سر دلتنگي

امضاي تازهء من
ديگر
امضاي روزهاي دبستان نيست
اي كاش
آن نام را دوباره
پيدا كنم
اي كاش
آن كوچه را دوباره ببينم
آنجا كه ناگهان
يك روز نام كوچكم از دستم
افتاد
و لابه‏لاي خاطره‏ها گم شد
آنجا كه
يك كودك غريبه
با چشمهاي كودكي من نشسته است
از دور
لبخند او چقدر شبيه من است
آه, اي شباهت دور
اي چشمهاي مغرور
اين روزها كه جرأت ديوانگي كم است
بگذار باز هم به تو برگردم
بگذار دست كم
گاهي تو را به خواب ببينم
بگذار در خيال تو باشم
بگذار ...
بگذريم
اين روزها
خيلي براي گريه دلم تنگ است
قيصر امين پور

15 October 2007

كميته وزرا

خوب... امروز چشم بنده به جمال كميته وزرا روشن شد و ماشين و گواهينامه ام تا ده روز به علت بدحجابي توقيف خواهد بود...ناگفته نماند كه اين ده روز با كلي پارتي بازي درست شد وگرنه حكم واقعي سي روزه بوده...فعلا تا اطلاع ثانوي پياده روي ميكنيم تا خوش حجاب شويم
.
.
.
بابت تمام محبت هات
بابت تمام زحماتت
بابت بودنت
متشكرم