19 August 2006

امروز حسابي ياد گذشته ها كردم
ياد 7-6 سال پيش
يك عصر پاييزي
چهارراه وليعصر
كافي شاپ 469
هديه دادن يك كارت
شنيدن دلتنگيهاي دوستي كه توي خونه باهاش اتمام حجت شده بود
.
.
چه زود اون روزها گذشتن... روزهايي كه هنوز اميد وجود داشت... اميد رسيدن به عشق به شادي به خوشبختي ..اميد رسيدن به يك فرداي شيرين... اميد ساختن اينده اي زيبا ...اون روزها خيلي زود گذشتن بدون اينكه برامون خوشبختي و شادي رو به همراه بيارن و حالا بعد از اين همه سال از اون روزها فقط خاطراتش باقي مونده... خاطراتي كه براي من هميشه عزيزن

4 comments:

Anonymous said...

سلام.خاطره ها چه زود ميگذرن واقعا.

Anonymous said...

راستي در رابطه با كافه ستاره هم صد در صد مخالفم.واقعا سكانس دومش زيادي بود.يكجوري احساسا ميكردي اديت فيلم ايراد داره.

Anonymous said...

سلام مهسا جان
آدم با همین خاطره های شیرین زنده س.
امیدوارم لحظه هات همیشه پر از خاطره های قشنگ باشن.

Anonymous said...

یک مدت نسبتا طولانی از وبلاگ خوانی و و وبلاگ نوشتن دور بودم، به همین خاطر نمیدونم داستان شکایت شما و خط و نشانه هایی که برای او می کشیدید به جایی رسید، یا هنوز شما هستید و امید!؟ فرصت بکنم، آرشیو را خواهم خواند
موفق باشی