14 January 2007

احساس میکنم خوشبخت نیستم
دنبال علت این احساس میگردم
دل نازک تر از گذشته شدم
سرعت زندگی به نظرم خیلی زیاد شده
جرات پذیرش ادمهای جدید رو ندارم
نمیدونم چه چیزی حالمو بهتر میکنه
دلم یه اغوش گرم برای گریه میخواد
دلم برای رعنا تنگ شده
خیلی تنهام
همه کارام نصفه و نیمه مونده
دلخوشی هام کم شده
از نگاه بعضی ادمها متنفرم
بد اخلاق شدم
حوصله حرف زدن ندارم
مهربونیم کم شده
فقط دوست دارم بخوابم
احساس و عقلم هنوز در یک جهت حرکت نمیکنن
.
.
بازم بگم ؟ ذهنم اشفته است اینروزها

5 comments:

Roxana said...

سلام مهسا جونم
نمی دونم چی بگم . منم خیلی وقتها همین احساس رو دارم . اصولا با هر خبر خوب خیلی ذوق می کنم و ممکنه بعد از یک زمان خیلی کوتاه با یک مسئله کوچک برم تو لاک خودم . ولی دارم سعی می کنم که دیگه انقدر به مسائل بیرونی حساس نباشم . فکر کنم خوشبختی از درون آدم می آد و به این بستگی داره که آدم چقدر با خودش کنار اومده باشه و به خودش افتخار کنه .
برات آرزوی روز های شاد و پرباری رو دارم

Anonymous said...

سلام مهسای عزیزم
راستش من نمی دونم باید چی بگم
فقط امیدوارم هیچ وقت اینجوری نبینمت
دوست دارم روزهات همیشه پر شیرینی و شادی باشن
بهترین و خوشبخت ترین روزها شایسته ی تو هستن

Anonymous said...

مهسا
تو رو باید کشت و خورد!!!! :))))چرا قدر خودتو نمیدونی آخه ااااااااااا

Anonymous said...

سلام
مهساجان این احساس بعضی وقتها به همه دست میده. مهم اینه که بدونی چی حالتو خوب میکنه.یک مرخصی؟ یک تغییر در عادتهای روزمره؟ یا هر کاری که میتونه تو رو از این حال خارج کنه.امیدواره همیشه سالم و سر حال باشی.
در ضمن به خانم نینا هم توصیه میکنم در حوزه های تخصصی وارد نشوند. چرا که مشکل مملکت ما اینه که همه فکر میکنند که میتونن کار حرفه ای انجام بدهند. نینا خانم شما بهتره که پرتغال پوست بکنی و بخوری

reza said...

عزیز من
قایق کوچک دل به دست دریای پهناور اندوه مسپار
لا اقل بادبانی بر افراز
پارویی بزن
در جهت خلاف باد تقلای کن
سخت ترین توفان ،مهمان دریاست نه صاحبخانه ی آن
توفان رو بگذران
...
خدا میدونه الان که متن بالا رو برات تایپ کردم ،خودم چقدر حالم پریشونه
ولی باید این توفان لعنتی رو بگذرونیم
متن بالا رو بگو ببینم از کیه؟