23 September 2006

خوب بالاخره پاييز زيبا از راه رسيد... شايد خنده دار باشه ولي من شور و شوق خاصي دارم... اين فصل معركه است...زيباست... من عاشق اين فصلم
چقدر دلم ميخواست صبح برم دم دبيرستانم... دوست داشتم برم و معلم ها رو ببينم.. من هميشه مدرسه رو دوست داشتم.. هميشه از اول شهريور روزها رو ميشمردم تا مدرسه باز بشه.... يادش به خير اونقدر شر و شيطون بودم كه هيچ كس حريفم نبود اونروزهاي مدرسه يكي از ارزوهام اين بود كه بعد از تعطيلي مدرسه با دوستام پياده تا خونه بيام ولي هميشه مامان و بابا برام سرويس ميگرفتن ... اخه هميشه بابام ميترسيد دخترش با دختراي ديگه تو خيابون راه بيفتن و بلند بخندن و .... ولي يه روزهايي كه از سرويس جيم ميشدم خيلي ميچسبيد... چقدر دلتنگ اون روزهام
دوره دانشگاه پاييزش يه رنگ ديگه اي داشت... ديگه ادم شيطون گذشته نبودم... ديگه ادم درسخون گذشته هم نبودم... دانشگاه رفتنم فقط به عشق بودن با دوستام بود... نشستن جلوي دانشكده فني و حرف زدن راجع به مسائل جدي زندگي... اونروزها پراز ارزوهاي خوشگل بوديم... ولي چند درصد ما به ارزوهامون رسيديم؟
وقتي وارد كار شدم...مفهوم پاييز برام پياده روي بعد از ساعت كاري بود... از ميدان ارژانتين تا اول پاسداران... قدم زدن روي برگهاي شكننده پاييزي... چه روزهاي قشنگي بودن..فكر به اينده..فكر به كار به زندگي... فكر به خيلي ادمها
وقتي كه اون اومد بازم پاييز بود... اينبار يه پاييز پر از عشق... با چه شوقي به اينده فكر ميكردم.. با چه شوقي كار ميكردم.. با چه شوقي ورزش ميكردم.. با چه شوقي روي برگهاي زرد پارك ساعي قدم ميزديم...اون روزها پر از كاربود... چقدركار براي مراسم نامزديمون داشتيم... چقدر اون پاييز زود گذشت... و نامزدي ما هم توي پاييز بود....
وقتي كه اون رفت هم پاييز بود... اينبار پاييزبرام خيلي دير گذشت... ديگه رنگهاي پاييز زيبا نبود... ديگه قدم زدني نبود..ديگه اينده اي نبود...فكري نبود.. ديگه حتي يادم رفت كه پاييز است
حالا دوباره پاييز اومده... اين پاييز داره ميگه كه يك سال گذشته... اين پاييز ميگه كه روزهاي سخت... گريه ها... مريضي ها... همه و همه گذشتن... اين پاييز دوباره روي برگها قدم ميزنم... دوباره روزاي باروني به خانه هنرمندان ميرم... دوباره هواي پاييز رو با تمام وجود تنفس ميكنم
.
.
.
اين پاييز دوباره از زندگي سرشار ميشم

2 comments:

Anonymous said...

وای خدا رو شکر
خیلی خوشحالم خیلی
فقط باید قول بدی که هیچ چیزی مانع از این جاری بودن و از زندگی سرشار بودن و دوباره برگشتن به لحظه های ناب نشه قول بده مهسای گلم

Anonymous said...

salam mahsa jan, kheili kheili khoshhalam az inke haletoon khoob shode va baz ham matalebe bi naziretoon ro mikhoonam.
mahsa jan manam mesle shoma asheghe paeezam, bar axe kheili az adama na tanha delam too roozaye paeezi nemigire balke be vajd ham miam. hame chize paeez ro doost daram mesle khodete shoma.
shayad bavaresh sakht bashe ama ba inke hichvaght nadidametoon ama eradate khasi nesbat behetoon daram va roohiat o ehsasatam be shedat moshabehe shomast, ba in tafavot ke shoma ehsasatetoon ro kheili ghashang bazgoo mikonid va sabok mishid ama man na.