16 September 2006

سلام دوستان خوبم... من برگشتم :) دلم براي اينجا و همه شما ها تنگ شده بود... اول از همه ممنونم از همه دوستاي خوبم كه اين مدت نگران حال من بودن...ممنونم از ارش عزيز.. نيناي خوب.. ياسمن گل.. رضاي مهربون...ركساناي عزيز و ليلاي خيلي مهربونم كه خيلي به فكر من بود...( اگه اسم كسي جا افتاده اميدوارم منو ببخشه) يه تشكر خيلي ويژه هم از دوست خوبي كه زحمت پست قبلي رو كشيده... دوستي كه من به دوستيش افتخار ميكنم و حسي كه بهش دارم تلفيقي از احترام و علاقه است ... اميدوارم هميشه و هر جايي كه هست خوب و خوش باشه

امروز بعد از دو هفته اومدم سر كار... عمل من پنجشنبه دو هفته پيش انجام شد... نميخوام راجع بهش بنويسم فقط ميتونم بگم اين دو هفته از سخت ترين هفته هاي زندگيم بود واقعا ادم تا وقتي مريض نشده قدر سلامتي رو نميدونه.... اميدوارم همه شما هميشه سالم و سلامت باشين

اين دو هفته كه توي خونه بودم فهميدم كه چقدر توي خونه نشستن براي ادمي مثل من سخته... با تمام سختيهايي كه روزي هشت نه ساعت كار كردن داره ولي من به استراحت توي خونه ترجيحش ميدم.... وقتي ميام سر كار... وقتي كار انجام ميدم..وقتي مطالعه ميكنم... وقتي از يه قسمتهايي از كار سر در نميارم و وقتي پيشرفت پروژه اي كه روش كار ميكنم رو ميبينم احساس ميكنم ادم مفيدي هستم و اين حس خوبيه

پ.ن 1 : ادمهاي زيادي ميخوان وارد زندگيم بشن.... حتي بعضي ادمهايي كه سالها ازشون بي خبر بودم... حرفهايي رو از بعضي ادمها ميشنوم كه شايد سالها پيش شنيدنشون ارزوم بود.... نميدونم چرا ولي من واقعا نه جرات يه شروع دوباره رو دارم نه انگيزه اش رو....كاش ادمها بفهمن كه مشكل از اونها نيست... مشكل فقط مهسا است...ببخشيدش و ازش دلخور نباشين

پ.ن 2 : صبر و سكوت... باورم نميشه كه دنيا اينقدر خوب بهم اينها رو ياد داده

پ.ن 3 : اين ايه رو جايي شنيدم و دوست داشتم : و غير خدا در عالم هيچ يار و ياوري نخواهيد داشت

2 comments:

Anonymous said...

به به سلام.... بابا مردیم از نگرانی ما که!!! خوشحالم سر حال و قبراق برگشتی سر کارت ..دختر جان!:))) چشمت زدند به خدا!! ..مواظب خودت بیشتر باش

Roxana said...

سلام خوش اومدی. یه روزی دوباره احتیاط جاشو به اعتماد میده . خیلی زود . درستشم همینه .مواظب خودت باش