18 October 2006

سه شنبه
ساعت كار امروز از نه و نيم است... ساعت 8 بيدار ميشم... طبق معمول دوش ميگيرم... حوصله خشك كردن موهامو ندارم... حوصله ارايش كردنم ندارم... يه مشت لوازم ارايش ميريزم توي كيفم.. مانتو و مقنعه رو ميپوشم.. يه مانتو و روسري براي بعد از شركت كه ميخوام برم كلاس بر ميدارم... دارم ميام بيرون كه براي بار پنجم ميگم من بعد از كار ميرم كلاس... بعد هم با همكاراي شركت قبليم قرار شام داريم... دير ميام.... صداي بابا مياد كه ميگه نميخواد بيا خونه اين كارا چيه... خودمو به نشنيدن ميزنم
ميرم شركت... دارم با يكي از دوستام تلفني حرف ميزنم... كلي ميخندم و سرحال ميشم... هي من اذيت ميكنم و اون اذيت ميكنه... يه كمي طولاني ميشه... تلفن رو كه قطع ميكنم همكارم ميگه اه چه طولاني شد... خودمو به نشنيدن ميزنم
ميرم جلسه امان از اين جلسات... توي جلسه يه بحثي پيش مياد نظر ميدم... و نظر مدير خلاف منه... زير لب ميگه نميفهمي... فكر كنم به منه... خودمو به نشنيدن ميزنم
نزديك ظهر ميرم بانك... چون دور نيست پياده ميرم... توي راه يه ديوونه دنبالم را ميفته و هرچي از دهنش در مياد رو بهم ميگه تلفيقي از فحش و متلك... با تمام وجود دلم ميخواد برگردم و بزنم توي دهنش... ولي باز خودمو به نشنيدن ميزنم
شب ساعت 11 ميرم خونه تا وارد ميشم مامان ميگه چقدر دير اومدي افطاري تا اين موقع شب است؟ ميگم افطار چيه من تا 9 كلاس بودم بعد رفتم شام... شروع ميكنه به حرفهاي هميشگي كه اين خونه قانون داره .. شب اگه ماشينت خراب بشه چي كار ميكني... امنيت نيست... و هزار تا حرف ديگه... دو تاي اول رو جواب ميدم ولي بعد ميرم تو اطاق و خودمو به نشنيدن ميزنم
.
.
اين همه نشنيدن مال يه روز بود... ببينين تو يه هفته چقدر ميشه

6 comments:

Anonymous said...

پیشنهاد می کنم که کمی پول تهیه کنید، و در یک آپارتمان، یک سوئیت نقلی برای خودتون بگیرید، تا بار فشار عصبی از شنیدن بعضی حرفها کمتر بشود.
هر کسی هم خواست بگوید که خوب نیست تنها زندگی بکنی و غیره، خودتون را به نشنیدن بزنید!..

Anonymous said...

دو حالت داره
اول اینکه اصلا اینها که گفتی مهم درنظر نگیری و جدا هم خیلی مهم نیست چون برای خیلیها مثل همین موضوعات وجود داره و خودت رو به نشنیدن نزنی چون اونجوری واقعا میشنوی اما وانمود می کنی ... بلکه بشنوی و یا آروم جواب بدی وی اینکه خب این هم یه مطلب بود که شنیدی دیگه
راه دیگه اینکه کاری کنی در معرض این صحبتها قرار نگیری
خب حالا یک مثال
به روش اول اگه همکارت گفته چه طولانی شد می تونی بگی حرف داشتیم که طولانی شد ! یا بگی عزیزم تلفن من رو می پایی؟ یا مثلا بگی می تونیم دیگه البته ممکنه واکنش نشون بده که تو هم باز میتونی اینجوری آروم جواب بدی و یا اینکه اصلا از اول جدا چیزی نگی بهر حال نظرش بوده . بنظرش طولانی شده. این هم نظری است!!
از روش دوم این میشه که طولانی تفن حرف نزنی که بعدش همکارت این رو بگه ! یا اینکه قانون خونه رو رعایت کنی که مامانت چیزی نگه یا اینکه نظر مخالف رئیست ندی اگه از حرفش ناراحت میشی و الی آخر اونوقت هیچ مشکلی پیش نمیاد

انتخاب با خودته که کدوم روش برای خودت بهتره و بهره بیشتر داره
درضمن میتونی از تلفیق روشها استفاده کنی یه جا مثل روش 1 و جای دیگه ورش 2 رو بکار ببری

reza said...

در باد وحشی
آن بالا،بالاها
از ارتفاع وحشی ترین مرغ دریای
نظاره کن
رهایی

سـین said...

نميدونم چي بگم ؟
خيلي دلم ميخواد بگم چرا جواب نميدي اما چون جواب اين سوالم رو ميدونم ترجيح ميدم همچين پيشنهادي هم ندم

Anonymous said...

سلام.خوبی .تو چقدر خودت رو به نشنیدن میزنی.راستی حالا که نمیشنوی من هم یک فحشی بدم.نه حالا که نمیشنوی من هم دست و دلبازی کنم دعوتت کنم به یک قهوه .بریم یک کم از دوران بچگی ها تعریف کنیم.

Anonymous said...

سلام مهسا جون
خوشحالم که خوبی...آخرین بار که اومدم اینجا یکی دیگه جات نوشته بود.رفته بودی عمل...حالم گرفته شد...................اما حالا می بینم برگشتی و روبراهی...خوشحالم
راستش من هم مثل تو عقیده دارم که گاهی گوش عضو خیلی زائدی می شه