08 April 2007

اول.چند روزي ميشه كه تعطيلات تموم شده و دوباره سر كار ميام... فعلا بخش ما توي شركت پروژه اي نداره و تمام وقتم به گشت و گذار در اينترنت ميگذره.. اميدورام زودتر پروژه بگيريم، بيكاري خيلي سخته
.
دوم. مرسي از دوستاي خوبي كه حالمو ميپرسن و برام ميل ميذارن، من خوبم..نيازي به نگراني نيست... فقط يكي دو هفته اي طول ميكشه تا كاملا فكر و خيالايي كه دارم از سرم بپره
.
سوم. امروز بعد از مدتها به دوستام تلفن زدم و حالشونو پرسيدم... نميدونم چرا هميشه اينقدر براي اينكار تنبلم.. ولي اينبار كلي بهم كيف داد
.
چهارم.يه رژيم غذايي سفت و سخت گرفتم و حسابي رو دور وزن كم كردنم... اينكار داره اراده ام رو تقويت ميكنه..و اين خيلي خوبه
.
پنجم. امان از دست اين كودك وجود من.. كه هميشه كنترل منو در دست داره... امسال به ميزان زياد اين كودك اشك ريخته.. زياد خواسته... زياد دلتنگ شده... ولي امروز اين كودك رو قانع كردم كه دلتنگ نشه و بهش قول دادم كه دوباره شادش كنم
.
ششم. دارم كتاب " آيا تو آن گمشده ام هستي" رو ميخونم... به نظرم عاليه.. اگه وقت دارين حتما بخونينش
.
هفتم. دلم ميخواد زودتر سه شنبه بشه ، دلم براي كلاس سه شنبه خيلي تنگ شده...كلي تعريف كردني دارم... زندگي من جالب شده... تمام اتفاقانشو استاد كلاسم پيش بيني ميكنه... پيش بينيش راجع به مدت عيد هم درست در اومد
.
هشتم. يه سري حرف ناگفته.. يه سري خشم تخليه نشده... ولي مهم نيست... اين نيز بگذرد
.
نهم. طفلكي ماهي كوچولو... تا حالا فكر ميكرد ماهيگير اونو با قلاب گرفته... فكر ميكرد ماهيگير انتخابش كرده... طفلكي تازه فهميده...تنها ماهي بوده كه نتونسته از تور ماهيگير فرار كنه
.
دهم. فردا روز ديگريست

5 comments:

سـین said...

خوبه كه فردا روز ديگريست

Anonymous said...

سامان جون . تو کار و زندگی نداری داداش؟

Anonymous said...

پسرم, کمتر سربه سر آقا سامان بذار. آفرین

Anonymous said...

خبر ها رسیده که ششم از سفارت وقت گرفته اید
این خبرها رو تو شماره گذاریتون هم جا بدین خوب

Anonymous said...

قضیه ی سفارت چیه؟به ما هم بگید خوب!
;)